یکم)
یاوه گویی های سراسر بی منطق بعضی از دوستان "نیماپرست" من مشخصن در بلند مدت جواب نخواهد داد!
چرا؟
زیرا دقیقن به همان مهلکه ای وارد شده اند که سالها و سالها با همان دلایل ناموزون، موزون سراها را متهم به کهنه گرایی میکردند...
کدام مهلکه؟
باور میکنم که کهنه گرایی مهلکه است . که حتا یک روز پیش از اکنونی که در حال نوشتن این سطرها هستم صرفن ذیل نام یک واقیت "درگذشته" قابل اعتناست نه هیچ چیز. که زمان، زمان تنها وتنها تعریف و توصیف "زلف و رخ و خط و خال یار" نمیتوانست بود.
باور میکنم که غزل سنتی مرده است اما بر خلاف حضرات آقایان علی باباچاهی و عبدالعلی دست غیب باور نمی کنم که کلیت غزل مرده باشد...گمان نمیکنم...
باور میکنم تمام هم و غم آقایان در رجعت به تئوری های نیما (حداقل آن چنان که خود مدعی اند )یک ارتجاع تاریخی ست (اصل مطلب همین جاست) . باور دارم نیما چیزی فراتر از یک واقعیت تاریخی محصول و برآمده از یک سونامی نیست . سونامی ای که تحقیقن علت العلل آن کسانی غیر از نیما بودند.این که میگویم او فقط واقعیتی تاریخی ست به این معناست که سیر تحولات جهان (این روستای بزرگ)،آنقدر از مقطعی به بعد شتاب گرفت که تمام تحولاتی که تاریخ به یک نفر به مثابه یک فرد نسبت میدهد اجبارن روزی مثل امروز اتفاق میافتاد و روشن است که شعر موسوم به نو(که حتا من با به کار بردن واژه ی نو راجع به یکی و تنها یکی از قالبهای شعری مشکل دارم) در چنین شرایطی شعری بی پدر بود یا در نگاهی خوشبینانه پدرهای متنوعی داشت!
با این تصور که متن، به عینه خود جهان است تمام چیزهای مربوط به ذهن وابسته به
الگوی خاصی هستند. یعنی ذهنیتی که در یک چیز نهادینه شده است نتیجه ی پایانی
پروسه ای است متشکل از تمام چیزهایی که یک فرد با تصوّر مخصوص خود از همه
چیز میسازد.
اگر حداقل هایی برای شناسایی یک شعر داشته باشیم گامی به جلو تلقی خواهد شد . در
این صورت، شعر، خودش را از پشت نقاب دروغین تاریخ به ما نشان خواهد داد . با این
حساب، افراد، چیزهایی نیستند غیر از مجموعه ی ناهمگونی از اشیا که هر کدام به
سمتی نگاه میکنند . من هم متأسفم از اینکه نیما خیلی وقت است که مرده است!
نکته ی بیربط: از همه ی مخاطبان عزیز این سطرها عاجزانه تقاضا میشود حتاالمقدور
شعر جاودانه ی "ایده آل" یا سه تابلو زنده یاد "میرزاده عشقی" را بخوانند. این را از آن
جهت میگویم که شاعر مدعی آن است که این شعر، انقلابی در ادبیات نوین ایران است.
دوم)
حروف و کلمات نامحدودند . درست همانگونه که جهان . حضور همیشگی در میان پدیده
های شبیه سازی شده این اجازه را به ما میدهد که مجموعه ای از حروف و کلمات را به
یک جهان بزرگ و واقعی و ملموس تشبیه کنیم . جهان،عبارت از همه ی چیزهایی ست
که هر یک مستقلّن و جدا جدا در کنار همدیگر زیست میکنند (خواه مسالمت آمیز و خواه
ستیزه جویانه) ما به عواقب این همزیستی فکر نمیکنیم چرا که این تنها بخشی از یک
واقعیت بزرگ است و پرداختن محض به آن ما را از نگاه کردن به اصل موضوع
بازمیدارد . در این میان آدمی هم بنا به موقعیتش یکی از آن چیزهاست...همین...
"از همه ی اسرار الفی بیش برون نیفتاد و باقی هر چه گفتند در شرح آن الف گفتند و آن
الف فهم نشد"
شمس تبریزی
سوم)
بابک احمدی عزیز در آغاز هر یک از فصلهای کتاب ساختار و تأویل متن جمله هایی
برگزیده از متفکرین مرده و زنده را که با متن نوشتار ارتباط پیدا میکنند گذاشته است . در
ابتدای فصل هجدهم جمله ای از هایدگر دیده میشود:
"انسان آنجا سخن میگوید که به زبان پاسخ میدهد"
این جمله را قیاس میکنم با حال و احوال خودم که بی آنکه درونم زبانی رایج باشد مدام،
گفتگویی رایج است وبعد از این جمله نتیجه میگیرم که "من" دیوانه است!(جالبه...نه؟؟؟)
و...
عجالتن شعری قدیمی تقدیم میکنم:
(.........)
گیج شو توی راه بی رفتن چمدانی که بود را بردار
گیرکن پشت یک در بسته سر خود را بکوب در/دیوار
الکی فرض کن که خوشحالی مثل مردن به اتّفاق بیافت
زندگی را برو به گند بکش خفه شو توی پاکت سیگار
برو از هیچ جا به سمت کجا! به کلاهی که باد برده بچسب
مثل یک فیلم رنگ و رو رفته پخش شو توی سی دی خش دار
سر هیچی که هست،داد بزن بعد احساس کن که تنهایی
بعد هم با تمام آدم ها فرق کن مثل وصله با شلوار
وسط زندگی برو به درک دور شو موقعی که نزدیکی
مثل توی حیات/خلوت شو مثل میزی که گوشه ی انبار...
طبق قانون شهر مورچه ها روی یک خط راست راه برو
[خنده میکرد روز خودکشی اش آدمی که...]
.
.
.
خلاصه ی مطلب:
رفتم از فکر هم اتاقی ها چمدانت اتاق فکرم شد
داخل خواب موش گربه شدن آخرین اتفاق فکرم شد
تـ/ترک خوردم از لب دریا شبم از چشم تو سیاهی رفت
باز با فکر چیز نامفهوم میشد از راه تا دوراهی رفت
□
پرت شو بین زندگی کردن وسط غم هوای فلسفه کن
پشت پایان قصّه قایم شو پشت خونسردی "صداخفه کن"
رد شو از کوچه های بی بن بست به دوتا گیر بی سه پیچ برس
مثل دلتنگی تمام شدن آخر فلسفه به هیچ برس
□
چمدانی که بود را بردار گیج شو توی راه بی برگشت...
محمد قائدی
سلام آقای قائدی
ممنونم از دعوتون .
میتونم بگم با نظرتون موافقم . میرزاده ی عشقی هم شاعر نوگرا یی بود که همیشه حقش پامال شده .
البته غزل هم هنوز راه زیادی داره تا ...
کسی که گفت بمان... و کسی که گفت برو
کسی که ماند، کسی که بدون حرفی رفت
من اعتماد ندارم به اعتماد ِ خودم
به آتشی که تو خاموش می کنی با نفت!
با شعری جدید
و لینک یادداشتم درباره ی فیلم تهران من حراج
به روزم و منتظر شما
سلام.
شعرتان خیلی زیبا بود.
چند بار خواندمش.
ممنونم.
سلام
.
.
.
.
.
.
والا من شعرتون رو نخوندم، فقط مطلب رو مطالعه کردم
وقتی به انقلاب هایی که امثال جیمز جویس توو ادبیات جهان به وجود آوردن فکر می کنم و بعدش به نیما فکر می کنم واقعا خجالت می کشم
کدام انقلاب؟
کدام کشک؟
اختیاری کردن طول مصاریع انقلاب ادبی محسوب می شود؟ این کار را که خیلی ها قبل از نیما انجام داده بودند...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یاهووووو
سلام
.
.
.
.
.
در وبلاگ جدیدم یعنی وبلاگ " بی پرده (!) " به روز هستم
.
یک عکس
یک مطلب خیلی کوتاه
...و یک رباعی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خواهش می کنم لینک و آدرس مرا اصلاح کنید
خواهش می کنم اگر برایتان امکان دارد این وبلاگ را در وبلاگ ها و فیس بوکتان اطلاع رسانی کنید...بعد از آن فیلترینگ لعنتی بخش عمده ای مخاطب هایم را از دست داده ام.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یاهووووو
نقد اشعار باباچاهی در وازنا......سریا داودی حموله
http://www.vazna.com/sresults.aspx?categ=104
(...گروهی خارپشت در یک روز زمستانی تنگ هم جمع شدند تا از گرمای یکدیگر بهره بگیرند و از سرما در امان بمانند.اما خیلی زود تیغهای یکدیگر را احساس کردند و از هم فاصله گرفتند. از آن زمان هرگاه نیاز به گرما آنها را به سوی هم میکشاند، درد تیغها تکرار میشد، به گونهای که میان این دو ناخوشی در کش و قوس بودند...)(1)
...باباچاهی؛اولین بابایی که به چاه افتاد!...
سلام
لذت وافر بردم
س
شعرای قشنگتونو خوندم
اما یه نصیحت خواهرانه دارم اصلا خودتونو به خاطر نظرات و حرفای دیگران ناراحت نکنین گذشت زمان همه چیزو مشخص میکنه
از نظر من هر چیزی که یه انسان از ته دلش از احساسش می نویسه قابل احترامه و هیچ ربطی به وزن و قالب و فرم نداره
منم به روزم ومنتظر
موفق باشید
سلام مهربان
با آفتاب پرست به روزم..با احترام دعوتید
سلام آقای قائدی
خوبید؟
ممنون از دعوت و شرمنده بابت تاخیر
موافقم با حرفاتون اما...
کارتون رو دوستداشتم فقط اوناسلش وسط در و دیوار لازم نیست یعنی از نظر من لازم نیست
و یه چیزی :
دقیقأ- نه دقیقن حتی نه حتا و
باسلام
شش در سه این تمام اتاقی که مال ماست
با غزلی از گذشته های خوب بروزم و منتظر حضورتان
سلام
شعرتون واقعا قشنگ بود. جدی میگم.
خوش حال می شم یه سری به بلاگم بزنید و نظرتونو درباره ی شعرام بگید. اگر هم دوست داشتید منو لینک کنید.
سلام و سپاس برای شعر خوبتون
سلام منتظر نگاه مهتابیتان به شبانه هایم هستم
سلام محمد جان
میبینم که مثل همیشه پر و پیمون نوشته ای
می روم بخوانم
شما هم وقت کردی سری بزن به سایت بلبل زبونی که تازه تاسیسه!
www.bolbolzabooni.com
شاد باشی محمد خان !
و مدام.
سلام
خوشحالم که برگشتی
ایکن گل
وبلاگ انجمن یادداشت نو به روز شد
با پوریا میررکنی
http://yaddashteno86.blogfa.com/
اینجا گناوه بود و هنر توی ماسه ها
بوی تو داشت دفترم و بوی ماسه ها
ما سوژه ی مجسمه های شنی شدیم
رد دو جفت پا زده شد روی ماسه ها
سلام
این بار با یک چارپاره به روزم
ومنتظر نقد شما
[گل]
سلام آقای قائدی
پست زیبایی بود
و ما را به فکر الف انداخت و شرحش
برایت آرزوی موفقیت دارم
با نظرت همراه شدم،با شعرت نه!
با سلام واحترام
از شعر بسیار لدت بردم وخیلی به دلم نشست
اما کاش کامل بود
ممنون
به روزم
سلام
"آدم همیشه" با یک ترانه و یک مقاله جدید به روز شد.
ترانه : این روزها سراسر من درد می کند
مقاله : جریان شناسی نصفه و نیمه ی ترانه هفتاد...
سلام.
بعد از مدتها بروز شدم
با دو شعر و دو لینک.
........................................
من کور بودم او مرا نادیده رد می شد
وقتی زمین خوردم عصایش را به من بخشید
دعوتید.[گل]
سلام دوست گرامی دعوت هستید به خوانش داستانی از بنده درسایت طغیان . بخوان - فحشم بده اما بی تفاوت نگذر !!!
با احترام سید رضا قطب
سلام
خ.وشحالم که به این وب سر زدم شعر های خوبی اینجا خوندم با کمال احترام لینکتون رو اضاف میکنم
به روز هم هستم قابل دونستید بیاین
درود خداوندگار زیبایی بر شما
همیشه پستهایتان ارزنده و خاندنی ست،
تارنگار "پهلوی پارسی" با هفت پهلوی چشم براه آمدن شماست،
مهرتان پرفروغ و پاینده...
سلام
با یه شعر سپید بروزم و منتظر نظرات خوب شما
مریم اکبرزاده
سلام و با لذت خوندم
سلام قائدی جان
ببخش دیر رسیدم اما
شعر و افکارت چنان گرم بود که از خواندنش لذت بردم به امید دعوت های همیشگیت
یا حق
سلام
حوشحال شدم از خوندنتون
سلام به شما دوست فرهیخته
ایام به کام باد عبادات قبول حق
به روزم
شما را دعوت میکنم به خوانش
1- اندر احوالات شهر
2- زن دوم
و نظر واقعی خود را مرقوم فرمائید.. پس منتظر قدوم مبارک میمانم
ارادتمند رئیسی گرگانی
درود خداوندگار زیبایی بر شما
قلمتان ارزنده و شیوا آفریده است..
تارنگار "پهلوی پارسی" با هفت پهلوی چشم براه آمدن شماست،
مهرتان پرفروغ و پاینده...
سلام دوست من....
ریــــــــــرا به روزه....
با پرنیان کوچولوی 14ماهه
با احترام دعوتی به این جشن....
[بدرود]
[گل][گل][گل]
درودشاعر به شوق خواندن رباعی سرزدم غزل نصیبم شد مثل همیشه زیبا درجایگاهی نیستم که نقد کنم فقط لذت بردم موفق باشی
درود شاعر به شوق رباعی سرزدم غزل نصیبم شد مثل همیشه زیبا بود موفق باشی
سلام
وبلاگ سه شنبه ها(شاعران شیراز) به روز شد
با:
تاملی بر مجموعه شعر "بارانی ام را برای تو پوشیده ام" سروده ی امین احراری. نوشته ی: (رامین خسروی)
نقدی روانشناختی از (فاطمه ی قائدی) بر مجموعه ی بارانی ام را برای تو پوشیده ام سروده ی امین احراری
سپیدی از (پرستا سنجانکی)
سه شعر کوتاه از (اکبر خسروانی)
و غزلی از (حسین پارسا)
بی صبرانه منتظر نظرات شما و نگاه زیبایتان هستیم
سلام با عشق در c c u به روزم
غزلهای متفاوتی بود .سپاس
من نیز به روز م با یک شعر
بی تعارف ، همیشه از غزل های ترو تازه اتان لذت می برم.
دستمریزاد شاعر !
شعر هایتان را دوست دارم.
ضمنن گویا شما پیشتر ها نقدی بر کتاب نخست من " من المثنای منم " داشته ایید.
ممنون می شوم مطلب را برایم کامنت فرمایید.
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست ارجمند
استدعا دارم با حضور خود و اعلام نظر سازنده این حقیر را در بهبود بخشیدن به نوشته ها کمک و مساعدت فرمائید . منتظرتان خواهم ماند
ارادتمند سید علیرضا رئیسی گرگانی
سلام جناب قائدی عزیز
چنین تصور می کنم که برخلاف سایر دوستان، بی دعوت پا به سخنگاهتون گذاشتم. چیزی که منو واداشت برای این حضور، عرض ادب بود به همدردی که از دردی سخن می گفت که سالهاست زار میزنمش و سالهاست پاسخی جز هجو نمیشنوم.
معتقدم این همه طرفداری از شعر سپید(ننگ سیاه) تنها به دلیل ناتوانی و از جانب حضراتی متبلور میشه که علیرغم ناتوانی آرزومند کسب نام هستند.
اگه نه بیان احساسات در قالب نثر چه ایرادی داره که بزرگواران مصرند یر خزعبلاتشون اسم شعر بذارن؟
کاش ناثر(!) هم بین عوام جایگاهی داشت تا حضرات پرمایه ترین و ریشه دارترین هنر ملتی رو قربانی خودخواهیشون نمی کردند و از این قبل استعدادهای فراوان زنده به کور نمی شدند.
واقعا اینکه علیرغم پیشینه و توان هویدای پارسی زبانان ، به قول دوستی هنوز موفق به دریافت نوبل ادبی نشدیم دلیل روشنی بر بی هویتی شعر پیشنهادی و پرطرفدار حضرات نیست.
پرگویی کردم که پر دردم
برقرار باشید
سلام دوست عزیز
شما دعوتید به خواندن یک غزل
منتظر نظراتتون هستم
خوب نقد کنین
پایدار باشید
سلام...سلام
به گربه ای در خانه خالی بیاید.چون
الهام میزبان به روز است
یعنی برگشته تا به همه بگوید:
‹وقتی از خودش حرف میزند،از چی حرف می زند؟›
چیزهایی هم دارد
چیزهایی که همه چیزش است.مثلا:
لینک دانلود اینترنتی بردن توله گرگ ها به مهد کودک
یک شعر سه اپیزودی،از یک شاعر چند اپیزودی
و یک عکس،شکسته تر از خود ِ هر روز هاش
وبلاگ دموکراسیمانیست(رامین خسروی ) با مطالب و شعر به روز شده است :
1-به یاد مرحوم عباس حسنی برادر و دوست عزیزم که 25 مرداد سالگردش بود
2- بارسلونای کلمات رئال (نوشتاری بر کتاب شعر امین احراری )
3- چند رباعی از خودم
4-راه اندازی کارگاه شعر کولاژدر شیراز
5- انجمن شعر کافه کتاب شیوه
6-دلبری با روسری هم قافیس مثل تو با پیروزی
منتظر حظورتان می مانم ....
کوتاه با طعم کلاغ به قارقار افتاده است
.
متن شما را پسندیدم و شعرتان را دوست داشتم .
پشت خونسردی "صداخفه کن"
فرم به مثابه معناست . ریتم غزل هم حکایت از هسته ی مرکزی آن دارد . در بدنه است که معنا شکل می گیرد . بدنه باید بیدار باشد . و ریتم غزل هم بخشی از بدنه ی آن است .
پوسیده پنداشتن بدنه ی بیدار ، از فرط خواب اتفاق می افتد .
سپاس ؛
کیوان
به زل زدن به ستون های برج آزادی
بروزم تشریف بیاورید
درود به شما دوست عزیز
به اطلاع شما دوست عزیز میرسانم که از آنجایی که بنده مسئول انجمن شعر و ادب فریدونکنار هستم طرحی دارم با عنوان معرفی شاعران و نویسندگان وبلاگی و بیوگرافی کوچک همراه با چند تا از آثارشون که در انجمن ادبی انجام میشود
از شما دوست عزیز خواهشمندم که یک بیوگرافی کوچک از خودتان به من بدهید تا در این موضوع انجمنی کمکی کرده باشید البته آثارتون با نام وبلاگتون از وبتون میگیرم
باز هم متشکرم
با یک موضوع از زرتشت به روزم
بدرود
دیگر به راستی می دانستم که درد یعنی چه !
"چرا گرفته دلت " به روز شد
و منتظر نقد ونظر شماست
با احترام:
میترا السادات دهقانی